🦋𝓶𝔂 𝓲𝓶𝓪𝓰𝓲𝓷𝓪𝓻𝔂 𝔀𝓸𝓻𝓵𝓭

هشدار2:این قسمت حال بهم زن نیست نگران نباشید😺 داشتم براتون می گفتم... تو روز دوم سفرمون پاشدیم و لباس پوشیدیم و با ماشین خودمون رفتیم حرم(آخه شب قبلش اسنپ گرفته بودیم)🚗🧥وقتی رفتیم داخل من و خواهرم رفتیم به ذور کنار ضریح اما مامانم نیومد چون خیلی شلوغ بود. بعد از اون هم رفتیم آرامگاه پروین اعتصامی رو ببینیم که دیدیم کردنش پایگاه هلال احمر😐! حالا یه جوری باهاش عکس گرفتیم📸. برای رفتن به پارکینگ خواستیم سوار این اتوبوسای ویژه سالمندان بریم اما انقدر که جلومون پیرزن و پیرمرد ایستاده بود منصرف شدیم(اصلا مگه من پیرم که بخوام سوار اونا بشم؟!🗿) باز خواهرم سوغاتی واسه خودش خرید و منم که از یه ماشین اسباب بازی لندکروز خوشم اومده بود منتها 8...

هشدار: این نوشته من یه خورده حال بهم زنه پس اگه دل و جرئت ندارید نخونیدش جونم براتون بگه که به دلایلی خاص که برای مادرمان بود رویا های سفر به همدان و کرمانشاه ما نقش بر آب شد و تا 8 ام هیچ جا نرفتیم.🥲😐تا اینکه مامانم دید ما داریم تو خونه می پوسیم و نشستیم و تو خونه غمبرک زدیم گفت پاشیم بریم سفر.یه خورده سفر هم سخت بود چون من دو روز استفراغ   🤮داشتم و چون از آمپول💉می ترسم قبول کردم که 4 بار هر چی خوردم رو بالا بیارم!(لبخند ملیح سها🙃) به ذور خوب شدم و تصمیم گرفتیم بریم سمت همدان اینا ولی نریم همونجا🙈از اونجایی که من روزه نبودم ولی بابام روزه بود دیر متوجه شدیم نزدیک به اذانه و تا خواستیم بجنبیم و وسایل رو جمع کنیم ظه...

یه سلام بهاری به اونایی که منتظرم بودن🌸 یه سلام به خودم که 22 روز دیگه تولدمه😎 آقا ما یه دوران خسته کننده ای تو اواخر بهمن و اسفند داشتیم چون کلی پروژه مدرسه رو سرم ریخته بود و پر امتحان بودم و کامپیوترم رو عوض کردم و واسه لاگین هم حوصله نداشتم  😐... فقط می اومدم سر می زدم اینجا و می رفتم شرمنده همه داوشیا🙇🏻‍♀️ حالا هم اومدم اعلام کنم عیدتون مبارک و از این به بعد بیشتر مطلب میزارم🙂 راستی واسه عید می خواید کجا ها برید سفر؟ ما شاید کرمانشاه و همدان پیش سنگا🗿  پی نوشت: عیدیاتون رو جمع کنید برید باهاش کلکسیون بخرید. یا شایدم طلا🪙D: من که کلکسیون 360 تایی تیله دارم😎🤘🏻 ...

سلاممممم علیکم چقدر این چند وقته خسته شدم🤕 امتحانامون تموم شده و این هفته کارنامه میدن و دارم از استرس میمیرم😱 البته ما هنوز یه امتحان پایش داریم که باید بدیم واسم دعا کنید📿 دارم بیشتر خودمو پیدا میکنم  مثلا.... فهمیدم چقدر زود گشنه ام میشه (آری دائم الگشنه هستم🥙) چقدر دلم میخواد برم دبیر هنرمون رو قطعه قطعه کنم🔪 ( لبخند شرورانه 😈) چقدر دلم کتاب میخواد و شبی که کتاب نخونم خوابم نمیره ( نه هر کتابی مثلا رمان 200 صفحه ای رو تموم کنم📚 ) چقدر از موسیقی کلاسیک لذت می برم🎻 بعضی وقت ها چقدر ترسو میشم😰 و بعضی وقت ها سرتق ترین بشر موجود در کره زمین😬 (املای سرتق ...

حرف خاصی ندارم فقط میگم که شاید نظرتون عوض شد شما هم یه حرفی زدید... چند نفرتون نسبت به اتفاقات اخیر واکنش نشون داد؟! مذهبی نیستم اما... سکوت هم نمیکنم درسته شاید مسئولین کشور خوب نیاشن شاید  وضع اقتصادمون خوب نباشه ولی اون بچه 2 ساله چه گناهی کرده اون معلم چه خطایی کرده بوده جز چند نفر کدومتون حرفی زد چیزی نمیگم شاید سکوت بهترین راه باشه فقط میگم ایرانم ... ای سرزمین لاله های خونین...🥀 تسلیت!🖤 ...

نمی دونم چرا حوصله ام سر رفته😑 هیچ خبری نیست شنبه امتحان اجتماعی داریم که 13 درسه🤕 منم 4 درسش رو خوندم ولی حوصلم سر رفته سها چقد خسته ای😒 ولی من خسته نیستم. دلم می خواد دوستم بیاد خونمون ولی حتما داره امتحان میده دلم چیپس و ماست موسیر با پپسی می خواد 🥮 گشنمههههه ولی الان باید نون پنیر بخورم🥙 آمریکای کثافت💀 اسراییل بی لیاقت (با لحن حماسی و کوبنده بخونیدش ✊🏻) چرا باید برم درس بخونم 📚 هعععی... ...

خب بعد از دو سه روز من با کله ای که از ادبیات و قرآن و شیمی پر شده برگشتم....🤕 صلواتی محمدی عنایت بفرمیایید....📿 اللهم صلی علی ممد و آل ممد حالا بگید تعملون یعنی چه...🙄 عمل میکنند بود یا عمل می کنید؟!... حالا دیباچه گلستان سعدی رو بخونید...📖 منت خدای را عزوجل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت... حالا بگید ببینم چجوری بادکنک رو بدون تلمبه باد کنیم..🧪 ابتدا بطری آبی را گرم کرده و سپس بادکنک را روی آن گذاشته بعد از چند دقیقه مشاهده میشود که بادکنک باد شده... همه این ها وضعیت منه که قرآن رو با ادبیات و شیمی مخلوط کردم و پاک قاط زدم(صحیح میفرمایی سها خانم👌🏻) اگه فعالیت نکرد...

نمی دونم الان تو شهرتون هوا سرده یا نه ولی ما داریم تو سمنان یخ می زنیم. هنوز داره بارون تند تند میزنه. ولی مردم ما با وجود  سرمای شدید به خاطر مساوی شدن دربی ریختن تو خیابون و راهپیامی عجیبی راه انداختن! حیف که ما نشسته بودیم و داشتیم با مادر جان مبارک فیزیک میخوندیم.😐 هعععععععععععی!  حتی دستانمان هم از شدت سرما یخ زده. نوک بینی مان قرمز شده. پاهایمان بی حس شده. اما تا پای جان تلاش میکنیم تا بیدار بمانیم و آخر قصه ی مادر جان را بشنویم. موقع خواب پتو را تا بالای سرمان میکشیم. چراغ را خاموش میکنیم و به کلاغی که به خانه اش نرسید فکر میکنیم.🦋  (شاعرانه اش کردم. نظر بدید) ...

امسال تو امتحان تیزهوشان شرکت کردم و در ورودی هفتم قبول شدم .😎 دیگه می تونم بگم وارد راهنمایی میشم و با ابتدایی خداحافظی می کنم . خیلی خوشحالم که در یک مدرسه خوب درس خواهم خواند . اما یک خورده کارم مشکله .😐 چون نزدیک 15 تا دبیر داریم . تازه علاوه بر کتاب اصلی واسه هر درس یه کتاب دیگه هم داریم که مخصوص تیزهوشانی هاست . تازه فکر کنم دبیر ادبیاتمون بد اخلاق ترین دبیر مدرسمونه . چون هنوز فقط چند تا دبیر مدرسه رو دیدم . اخه از همون اول با ما گارد گرفته و نمی دونه ما تازه از ابتدایی فارغ التحصیل شدیم .😡 ولی این مدرسه خوبی هایی هم داره .😤 که البته تعدادش بیشتر از بدی هاشه . شایدم من دارم به نیمه پر لیوان نگاه می کنم . مثلا اینکه ازون کمد های ش...